ابن عساکر در کتاب خود مینویسد: فردی به نام عصام شامی وارد مدینه شد. چهره نورانی و #حسن_خلق امام حسین علیهالسلام آتش حسد و #کینه دیرینه را در دل او شعلهور کرد و نتوانست خودش را کنترل کند و نزد امام رفت و پرسید: آیا تو پسر ابوتراب هستی؟ حضرت فرمود: بله. عصام، هر چقدر میتوانست به امام و پدر بزرگوارش فحش و ناسزا و کلمات رکیک نثار کرد.
امام بعد از شنیدن ناسزاهای وی، با عطوفت و مهربانی به او نگاه کرد و آیاتی را در فضیلت عفو و گذشت قرائت کرد و فرمود: ای برادر! بر خود سبک و آسان بگیر (آرام باش) و برای من و خودت استغفار کن! مطمئن باش اگر از ما یاری بخواهی، یاور تو خواهیم بود و اگر عطا و بخشش بطلبی، به تو عطا میکنیم و اگر ارشاد و راهنمایی بجویی، تو را ارشاد خواهیم کرد (هر نیاز و گرفتاری داری به ما بگو).
عصام از این رفتار شفقتآمیز امام (ع) خجالت کشید. حضرت وقتی در چهره او پشیمانی و شرمندگی را دید، فرمود: «لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین؛ امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست، خداوند شما را میبخشد و او است ارحم الراحمین.» [۱] آیهای که حضرت یوسف (ع) در برابر شرمندگی و پشیمانی برادرانش خواند.
سپس از او پرسید: اهل شام هستی؟ گفت: بله. حضرت در ادامه به او فرمود: هر نیازی داری بدون اضطراب و شرم، از ما بخواه که انشاءالله برآورده میشود.
عصام با مشاهده این همه بزرگواری و انسانیت، از رفتار خود بسیار شرمنده شد.
مهربانی و حسن خلق امام حسین (ع) به قدری بر عصام تأثیر گذاشت که میگفت روزی که وارد مدینه شدم #منفورترین انسانها در نگاه من ایشان و پدرش بود و الان که به شام برمیگردم #محبوبترین آدمها ایشان و پدرش است. [۲]
این، طریق و سلوک حسینی است؛ اگر میخواهیم مانند امام حسین (ع) زندگی کنیم باید اینگونه با مردم رفتار کنیم. اگر نمیتوانیم بهتر است خود را منسوب به امام ندانیم و نشان ندهیم؛ که اگر رفتاری از ما سر زد به نام دین و امام حسین (ع) نوشته نشود. آن چیزی که جامعه ما از آن رنج میبرد «نبود اخلاق» است! اگر جماعت مؤمن و حزباللهی اینگونه با مخالفین رفتار میکردند خیلی اتفاقهای منفی نمیافتاد و خیلیها به دامن اسلام پناه میآوردند.
منابع:
۱ـ سورة یوسف، آیه ۹۲.
۲ـ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۳، ص ۲۲۴؛ منازلالآخره، ص ۸۱.