در اهمیت عقاید در قیامت بحث شفاعت مطرح می شود که بطور اختصار و اجمال به آن می پردازیم و در آینده این موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم و ادله آن را بیان می کنیم.شفاعت پیش شرطهایی لازم دارد که یکی از آنها صحیح بودن اعتقادات است یعنی در قیامت می گویند این فرد عمل درستی ندارد اما اعتقاداتش صحیح است و در مسیر مستقیم است و قابلیت شفاعت را پیدا می کند…
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله علی ما عرفنا من نفسه، و الهمنا من شکره، و فتح لنا من ابواب العلم بربوبیته، و دلنا علیه من الاخلاص له فی توحیده، و جنبنا من الالحاد و الشک فی امره: و حمد و سپاس ویژه ی خداوند است، چرا که خودش را {به اندازه ی درک ما} به ما شناساند، و رسم شکرگزاریش را به ما الهام فرمود، و پاره ای از درهای علمش را به عنایت پروردگاریش به روی ما گشود، و ما را به بهره ای از اخلاص در توحیدش راهنمایی نمود، و از الحاد و کفر و شک در مورد خود دور گردانید. (صحیفه سجادیه ، ص۳۰)
اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِکْ عَلَى أَبِی الْأَئِمَّهِ وَ سِرَاجِ الْأُمَّهِ وَ کَاشِفِ الْغُمَّهِ وَ مُحْیِی السُّنَّهِ وَ سَنِیِ الْهِمَّهِ وَ رَفِیعِ الرُّتْبَهِ وَ أَنِیسِ الْکُرْبَهِ وَ صَاحِبِ النُّدْبَهِ الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ طَیْبَهَ الْمُبَرَّإِ مِنْ کُلِّ شَیْنٍ وَ أَفْضَلِ الْمُجَاهِدِینَ وَ أَکْمَلِ الشَّاکِرِینَ وَ الْحَامِدِینَ شَمْسِ نَهَارِ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ قَمَرِ لَیْلَهِ الْمُتَهَجِّدِینَ الْإِمَامِ بِالْحَقِّ زَیْنِ الْعَابِدِینَ أَبِی مُحَمَّدٍ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیْهِ.
محفل امشب تقدیم می کنیم به ساحت مقدس حضرت سجاد(ع) و تلاوت جزء ششم قرآن هم در طول هفته نثار حضرت سجاد(ع) است.
در جلسه گذشته به طور اجمال و مختصر اهمیت عقاید در قرآن، اهمیت عقاید در تاریخ اسلام و شکل گیری فرق اسلامی و اهمیت عقاید در اجتماع و سیاست و تأثیری که بر مسائل سیاسی و اجتماعی می گذارد مطرح شد.
دراین جلسه سه مطلب بیان خواهد شد: ۱ـ اهمیت عقاید از دیدگاه فلاسفه ۲ـ اهمیت عقاید و تأثیر آن در قیامت۳ـ اهمیت عقاید در روایات.
اعمال و عقاید در شکل گیری شخصیت انسان تأثیرگذار است. ما در باره تجسم اعمال شنیده ایم؛ در تجسم اعمال اینگونه بیان می شود که در روز قیامت عملی که انجام می دهیم دارای دو حالت است: ۱ـ عمل حالت عارضی دارد یعنی به طور موقت شما عملی را انجام می دهید و این عمل در وجود شما حالت گذرا دارد. ۲ـ عمل بر اثر تکرار در وجود آدمی تبدیل به ملکه شده است مثلاً حال عمومی شخصی بندگی خداوند است و می گوییم بندگی خدا در این فرد ملکه شده است، در صورتیکه ممکن است یک روز غضب بر این شخص غلبه کند ولی این حال است که گذرا است و ثابت و همیشگی در وجود این فرد نیست.
اما شخص دیگری همیشه عصبی است و خشمگین است، صفت خشم در این شخص ملکه شده است. علما می فرمایند: اگر عملی در وجود شخصی تبدیل به ملکه شود و به شخصیت آن فرد تبدیل شود دیگر عارض بر ذات نیست بلکه نفس و خودِ آن شخص می شود.
یکی از دلایلی که بیان می شود نفوس دارای انواع مختلفی است بر همین اساس است که بواسطه تکرر و ملکه شدن یک خصوصیت اخلاقی و یا یک عمل خاص آن عمل یا خصوصیت جزئی از وجود شخص می شود؛ این در واقع خود شخص است و چیزی جدا از وی نیست که بشود آن را از شخص تفکیک کرد.
خداوند در قرآن می فرماید: «وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ / از آن آتشى که سوختش مردمان و سنگها هستند (سوره بقره، آیه۲۴)» در روز قیامت هیزم جهنم بعضی از سنگها هستند و بعضی از آدمها که خود هیزم آتشند یعنی انسان عملی را انجام داده است که بواسطه آن عمل خودِ انسان تبدیل به آتش جهنم شده است.
گاهی اوقات هم اینگونه است که نفس انسان پاک است ولی بر اثر حالی که در وی ایجاد شده است مرتکب گناهی شده است که این فرد برای مدتی در آتش جهنم است تا اثر آن عمل پاک شود و سپس انسان را از جهنم بیرون می آورند.
اما در بحث خلود(جاودانگی ) در آتش یعنی آن فرد خود تبدیل به آتش جهنم شده است و دیگر نمی توان برای خروج او از آتش کاری انجام داد.
برخی از بزرگان درباره خلود در آتش دیدگاههای متفاوتی دارند مانند محی الدین عربی که معتقد است نمی توان پذیرفت شخصی را به خاطر انجام یک یا چندگاه برای ابد بسوزانند این با ارحم الراحمین بودن خداوند و صفت عدل الهی منافات دارد، برخی نیز معتقدند منظور از خلود یعنی مدت کثیر؛ علما و فلاسفه شیعه در پاسخ به آنها می گویند اگر عارضی باشد این سخن و کلام درست و صحیح است ولی اگر ذات شخص تغییر پیدا کند و تبدیل به آتش شد دیگر نمی توان کاری کرد.
علامه حسن زاده آملی می فرمایند: شما ابدیت خود را می سازید مراقب باشید.
ما با اعتقاد و عمل و اخلاقمان ابدیت برای خود آماده می کنیم اگر وجودمان آتش شد می سوزیم نه اینکه خدا بخواهد ما را بسوزاند بلکه خودمان تبدیل به آتش شده ایم و در مقابل اگر وجودمان هم در حوزه اخلاق و عقیده و عمل بهشت شود جاویدان در بهشت هستیم.
بزرگان فلاسفه اثبات کرده اند که اگر بر اثر تکرار حالات و حرکات و عقاید از حالت عارضی تبدیل به ملکه شود و جوهر حقیقت وجود ما را تغییر داد دیگر نمی توان کاری کرد و خالد می شویم در جهنم.
آنچه که در این جلسه بیان می شود این است که فقط اعمال یا ملکه های اخلاقی نیست بلکه اعتقادات هم همین اثر را دارد و لذا اگر اعتقادات، اعتقادات صحیحی باشد در ساخت شخصیت تأثیر می گذارد. همانطور که اگر عمل یا اخلاقی در فرد تبدیل به ملکه شود شخصیت وی را می سازد عقیده هم اگر تبدیل به ملکه شود شخصیت افراد را می سازد.
بحث دیگری که فلاسفه در این زمینه دارند بحث اتحاد بین عاقل و معقول است؛ البته این بحث در بین بزرگان اختلافی است.
در بین بزرگان فلاسفه دو دیدگاه وجود دارد:۱ـ نفس انسان مانند صفحه ای سفید است که اعتقادات و معلومات و دیگر چیزها بر آن اضافه می شود که این دو از هم جدا هستند و از نفس یا همان صفحه سفید تعبیر به عاقل و از اعتقاد و معلومات تعبیر به معقول (چیزی که تعقل می شود) می شود.
۲ـ نظر دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که آنچه که من به آن اعتقاد دارم وجود من را تشکیل می دهد مانند ظرف شیرینی که خود از جنس شیرینی است ولی در آن شیرینی هم می گذارند ما هر دو را می خوریم چون هر دو در حقیقت از یک جنس هستند هم ظرف شیرینی است و هم مظروف.
ما یک خودی داریم که هر چه اضافه شود بر معلومات ما بر این خودِ وجودی ما افزوده می شود و کمال پیدا می کند و این دو (معلومات و اعتقادات و نفس ) متفاوت از هم نیستند و خودِ وجود ما را همان چیزی می سازد که درباره آن می اندیشیم و تعقل می کنیم و این اتحاد بین عاقل و معقول است.
اگر این نظریه صحیح باشد آنچه که به آن اعتقاد داریم نفس ما را می سازد؛ اگر عقیده صحیح باشد خود به خود نفس ما نورانی می شود و اگر اعتقاد باطل باشد خود به خود نفس ما ظلمانی می شود.
موضوع دیگری که فلاسفه مطرح می کنند حرکت جوهری ملاصدرا است. به زبان ساده می توانیم بگوییم منظور از حرکت جوهری این است که آن به آن و لحظه به لحظه همه چیز در حال تغییر است.
این بحث بسیار مفصل است و بیان می شود که عوارض و جوهر از هم جدا نیستند و اثبات می کنند که عوارض در عالم در حال تغییر است به طور مثال رنگ این دیوار لحظه به لحظه در حال تغییر است و این دیوار به طور کاملاً نامحسوس رنگش تغییر می کند؛ می گویند این رنگ عارض است پس چون عَرَض و جوهر با هم مرتبطند وقتی عَرَض تغییر می کند جوهر هم تغییر می کند.
وجود و نفس ما هم آن به آن در حال تغییر است و ما لحظه به لحظه با عقاید و اخلاق و اعمالمان در حال ساختن نفس خود هستیم و در روز قیامت آنچه که ساخته شده محشور می شود گاهی ما از خود یک حیوان ساختیم پس حیوان محشور می شویم گاهی فرشته شده ایم پس فرشته محشور می شویم.
لذا خیلی از روایات ما با این مباحث فلسفی اثبات می شود.
آنچه تا این جا بیان شد فرق بین حال و ملکه است و اینکه باید مراقب باشیم حالات بد بر ما ملکه نشود، بحث اتحاد بین عاقل و معقول است که اگر این نظریه درست باشد آنچه که ما به آن عقیده داریم تبدیل به خود نفس ما می شود و عقیده و نفس ما از هم جدا نیستند. سومین نکته حرکت جوهری است که لحظه به لحظه و آن به آن وجود ما در حال تغییراست و آن به آن توسط اخلاق و عمل و عقیده خود را می سازیم پس مراقب باشیم که خود را چگونه می سازیم.
در اینجا تلاقی بین فلسفه و عرفان مطرح می شود که ما بدانیم که لحظه به لحظه خود را می سازیم و بحث خودسازی اهمیت پیدا می کند و اینکه می گوییم مَن عرف نفسه فقد عرف ربه هر که خود را بشناسد خدا را شناخته است در اینجا معنی می شود که اگر می خواهید خدا را بشناسید ابتدا باید خود را بشناسید.
ما آن به آن خود را جلو می بریم و قابلیت بهشت یا جهنم را پیدا می کنیم که البته در این بین مواردی مانند شفاعت هم به کمک انسان می آید که بحث جداگانه ای دارد.
در اهمیت عقاید در قیامت بحث شفاعت مطرح می شود که در این جلسه بطور اختصار و اجمال به آن می پردازیم و در آینده این موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم و ادله آن را بیان می کنیم.
شفاعت پیش شرطهایی لازم دارد که یکی از آنها صحیح بودن اعتقادات است یعنی در قیامت می گویند این فرد عمل درستی ندارد اما اعتقاداتش صحیح است و در مسیر مستقیم است و قابلیت شفاعت را پیدا می کند.
البته در اینجا هم به اعمال بستگی دارد در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که حضرت فرمودند: «لاینال شفاعتنا من استخف بالصلوه/کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما نمیرسد(کافی، ج۳، ص۲۷۰)» یعنی پس از اعتقادات اعمال فرد را بررسی می کنند اگر نمازش صحیح بود مورد شفاعت قرار می گیرد.
شرط کل اعمال عقاید است ابتدا عقاید اگر صحیح باشد سپس اعمال او را بررسی می کنند (در بحث شفاعت بطور مفصل این موضوعات بیان خواهد شد).
خداوند در قرآن می فرماید: «إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا مگر اینکه از خداى رحمان پیمانى گرفته باشند(سوره مریم، آیه ۸۷» یعنی عقاید شخص را بررسی می کنند اگر در دایره ولایت امیر المؤمین(ع) باشد شفاعت شامل حال او می شود.
پس نتیجه می شود اگر عقاید ما عقاید حقه باشد می توان امید به شفاعت داشت.
و در جای دیگری در قرآن خدا می فرماید: « لا یُشْفَعْونُ اِلاّلِمُنِ ارتَضَی/ شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که مورد رضایت خدا باشد(سوره انبیاء ، آیه ۲۸)» رضایت خداوند منظور رضایت از اعتقادات است.
عقاید در روایت شیعه
روایت اول:
أبوجعفر علیه السلام لسلمه بن کهیل والحکم بن عتیبه: شرقا وغربا فلا تجدان علما صحیحا إلا شیئا خرج من عندنا أهل البیت. امام باقر(ع) به سلمه بن کهیل و الحکم بن عتیبه فرمود: به شرق و غرب عالم بروید هرگز علم صحیحی نخواهید یافت مگر علمی که از نزد ما اهل بیت خارج شده باشد (اصول کافی، ج ۱، ص۳۹۹)
در اینجا نکته ای مطرح می شود که علم صحیح فقط از ناحیه اهل بیت(ع) است، پس علومی که اهل بیت(ع) اصلاً درباره آنها سخنی نگفته اند چه می شود مثلاً نانو تکنولوژی؛ این نکته در بحث مفصلی که در اینجا به آن نمی پردازیم اثبات می شود که منظور از علم، علمِ عقاید است و عقاید است که فقط از این خاندان باید گرفت.
برخی از این روایات برداشتهای غلطی دارند و مطرح می کنند علم همان چیزی است که فقط اهل بیت(ع) می گویند، به این دسته از افراد که این نظر را دارند اصطلاحاً گفته می شود گرایش اخباری گری دارند این افراد حتی در تفسیر قرآن نیز معتقدند فقط آنچه اهل بیت(ع) می گوید مطرح است و اگر به طور مثال اهل بیت(ع) درباره آیه ای سخنی نفرموده باشند آنها عقیده دارند دیگران هم نباید حرفی بزنند.
در لسان اهل بیت(ع) حرفی از عقاید مطرح نشده است و آنچه که اهل بیت(ع) می فرمایند علم صحیح یا معرفت یا علم نافه است که منظور عقاید است و در عقاید ما ملزم به قرآن و فرمایشات اهل بیت(ع) هستیم البته قرآن هم در بحث عقاید باید از لسان اهل بیت(ع) بیان شده باشد.
روایت دوم:
در وصایای امیر المؤمنین(ع) به کمیل آمده است که ایشان به کمیل فرمود: یا کمیل لا تأخذ الاّ عنّا تکن منّا . یا کمیل جز از ما چیزی مگیر تا از ما باشی (وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۳۰)
از این روایت نیز نباید برداشتهای اشتباه داشت اینجا منظور علم دین است و علم دین هم شامل عقاید، اخلاق و احکام است که باید از اهل بیت(ع) گرفته شود و الا در روایت داریم علم را فرا بگیرید حتی اگر در چین باشد قطعاً علم دین در چین نیست بلکه منظور دیگر علوم است.
در روایت دیگری معصوم(ع) می فرمایند: علینا القاکم و علیکم بالتفریع ما اصول را به شما می گوییم و شما(علما) آن را فرع فرع کنید.
روایت سوم:
قلت لابی عبدالله علیه السلام: حدیث روی لنا أنک قلت: إذا عرفت فاعمل ماشئت؟ فقال: قد قلت ذلک، قال: قلت وإن زنوا أو سرقوا أو شربوا الخمر فقال لی: إنا لله وإنا إلیه راجعون ; والله ما أنصفونا أن نکون اخذنا بالعمل ووضع عنهم، إنما قلت: إذا عرفت فاعمل ما شئت من قلیل الخیر وکثیره فانه یقبل منک. یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم که حدیثی از شما برای ما روایت شده که گفته اید: «اذا عرفت فاعمل ما شئت »; یعنی وقتی به شناخت (امر و راه ما) رسیدی، هر چه خواستی انجام بده! امام علیه السلام فرمودند: بله، گفته ام. پرسیدم: حتی اگر سرقت کنند، شراب بخورند و زنا کنند؟
امام صادق علیه السلام آیه استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون » را از روی شگفتی قرائت کرد و فرمود: به خدا قسم که انصاف را رعایت نکرده اند. در جایی که ما خودمان عمل (به اعمال صالح) و تلاش می نماییم، چگونه دیگران را معاف می کنیم و بار مسؤولیت را از شانه دیگران بر می داریم؟ آنچه من گفته ام چنین بوده است: آنگاه که به شناخت رسیدی، هر چه از خیر خواستی انجام بده، کم یا زیاد باشد; زیرا خداوند از تو قبول می کند.(کافی ، ج ۲، ص۴۶۴)
با توجه به این روایت معرفت و عقیده پیش شرط قبولی اعمال است و با عقیده و معرفت صحیح عمل کم هم پذیرفته می شود.
در روایت از امام کاظم(ع) آمده است که روزی ایشان از کنار خانه خدا عبور می کردند جمعیت کثیری را دیدند که نماز اول وقت بجا می آورند حضرت فرمودند: به خدا قسم برای هر نمازی که اینها می خوانند خدا آنها را لعنت می کند روای می گوید علت را پرسیدم، حضرت فرمودند: چون حق ما را تکذیب کردند.
چون در دایره اعتقادات اهل بیت(ع) را قبول ندارند پس اعمال از آنها قبول نمی شود هر چند نیکو و بسیار باشد.
پس نتیجه می شود اعتقادات درست باعث قبولی اعمال می شود که البته درباره اهل سنت آن دسته از ایشان که قاصرند خدا اعمالشان را می پذیرد.
روایت چهارم:
فـو الذی بعثنی بالحق نبیا لو جاء احدکـم یوم القیامه باعمال کامثال الجبال ولـم یجـی ء بـولایه علـی بـن ابیطـالب لاکبه الله عزوجل فـی النار. سـوگنـد به خـدایـی که مرا به حق بـرانگیخته اگر یکـی از شما در روز قیامت بااعمالی هماننـد کـوهها بیاید.اما فاقـد ولایت وقبـول حاکمیت علـی بـن ابیطالب بـاشـد، خـداونـد او را به رو در آتـش افکند. [امالی شیخ طوسی، ج ۱، ص ۳۰۸٫] .
ولایت امیر المؤمنین(ع) در حوزه اعتقادات ما است.
روایت پنجم:
قال النبی(ص): لو ان عبدا عبد اللّه الف عام و الف عام و الف عام بین الرکن و المقام ثم لقى اللّه عز و جل و لم یَکن یُحِبُّنا اهل البیت لاکبه اللّه على مِنخِرَته فى النار / اگـر بـنـده اى هـزار سـال و هزار سال و هزار سال در بین رکن و مقام ، خدا را عبادت کند، ولی دوستدار اهل بیت(ع) نباشد، خداوند او را به رو در آتش جهنم مى اندازد،. (مناقب ان شهر آشوب، ج ۳ ، ص۱۹۸)
بر طبق این روایت اگر کسی محبت اهل بیت(ع) را نداشته باشد جایگاهش در آتش است.
روایت ششم:
عن هشام بن سالم عن حبیب سجستانی عن ابی جعفر(ع) قال الله تبارک و تعالی لاعذبنه کل رعیت فی الاسلام دانت بولایت کل امامٍ جائر لیس من الله و ان کانت رعیت فی اعمالها براً و تقیه و لعفونا ان کل رعیت فی الاسلام دانت بولایت کل امام عادل من الله و ان کانت رعیت فی انفسها ظالمه مسیئه /خداوند را شرمی نیست از عذاب امّتی که به امامی غیر منصوب از جانب خدا اعتقاد داشته باشد اگرچه آن امّت در اعمال خود نکوکار و پارسا باشد ، و خدا شرم دارد از این که امّتی را که معتقد با امامی از جانب خداست عذاب کند و گرچه در اعمال خود ستمگر و گنهکار باشد.(اصول کافی ج۱ ص۳۷۶) (این روایت بسیار مهم است)
در این روایت خدا می فرماید: هر کس تحت ولایت کسی که ولی خدا است نباشد را عذاب می کند، این مهم است که زیر کد چه کسی هستیم؟
و همچنین در این روایت اهمیت ولایت مطرح شده است و ولایت در حوزه عقاید است البته ایمان دارای سه بخش است اقرار به زبان، اعتقاد و عمل به آن طبق این روایت ابتدا عقیده و سپس عمل مهم است البته اینگونه برداشت نشود که عقیده کافیست و عمل رها شود؛ عملی قبول است که با عقیده صحیح باشد.