“روشنفکر” واژه ای است که دارای دو بار معنایی مثبت و منفی است. در معنای مثبت عموماً روشنفکر به کسی گفته می شود که عقلانی فکر و عمل می کند و به تعبیر لغتنامه دهخدا «نوگرا» است. (ج ۲۶، ص۱۷۱) اما روشنفکر در معنای منفی به کسی اطلاق می شود که به جدایی دین از سیاست معتقد است و عقل را جانشین وحی کرده و با کمترین دلیل به ظاهر عقلی، آموزه های وحیانی را مورد تردید قرار می دهد.
حزب اللهی با تعریفی که از قرآن و روایات به دست می آید و ما در نوشتارهای قبل بیان کردیم، یک مؤمن واقعی است و در نتیجه در معنای مثبت باید گفت: «حزب اللهی روشنفکر است.» اما متاسفانه عملکرد اشتباه برخی روشنفکران دینی باعث شده است تا
-حداقل در میان اکثر مومنان- بیشتر معنای منفی روشنفکری به ذهن متبادر گردد.
اگر روشنفکری را به معنای “آزادانه اندیشیدن”، “با حریت عمل کردن”، “متعصب نبودن”، “عاقلانه عمل کردن”، “مبارزه با تحجر” و “نوگرایی” بدانیم، حزب اللهیان باید روشنفکر بودن را مایه افتخار خود بدانند. اما اگر روشنفکری به معنای آن باشد که مانند برخی مدعیان روشنفکری، هر روایت یا حکمی را بدون داشتن تخصص با عقل خود سنجیده و آن را نفی کنیم و یا سیاست را جدای از دین بدانیم و یا عقل خود را برتر از وحی الهی بدانیم و . . . حزب اللهی هرگز نباید روشنفکر (در این معنای اخیر) باشد.
اگر یک شخص مدعی حزب اللهی بودن، بدون دلیل بر افکار و اعتقادات خود تعصب ورزید و حاضر به بازنگری در آنها نشد و یا حرف حق را قبول نکرده و متحجرانه بر اعمال و افکار خود مهر نقدناپذیری زد، هرگز نباید او را حزب اللهی دانست زیرا یک مومن و شیعه واقعی هیچگاه اینگونه نیست. حزب اللهی واقعی از همه روشنفکرتر است. از همه آزاد اندیش تر است چون دلبستگی به هیچ شخص و حزب و گرایشی ندارد و فقط حق را بیان و ترویج می کند. او به دلیل واهمه نداشتن از هیچ کسی جز خدای بزرگ، به راحتی آرای غلط را نقد و ایده های نو را طرح می کند.
با توجه به آنچه گفته شد، باید مراقب باشیم تا حزب الله را بی جهت در مقابل روشنفکری صحیح قرار ندهند.